پس از آن، تعدادی از برندهای بزرگ شروع به ورود به بازار ساعت های زنانه کردند.
به عنوان مثال، ساعت مچی omax زنانه یکی از اولین شرکت هایی بود که پتانسیل اقتصادی ساعت های زنانه را تشخیص داد.
اتفاقاً رولکس پرنسس که در سال 1920 عرضه شد، سال ها گران ترین ساعت کاتالوگ رولکس بود. سپس در سال 1927، رولکس زمانی که مرسدس گلیتز را به پوشیدن یک صدف رولکس در زمانی که برای بار دوم تلاش کرد کانال مانش را شنا کند، به تاریخ نوشت.
گلیتزه در اوایل 7 اکتبر 1927 کانال مانش را شنا کرد، اما پس از شک و تردید در مورد موفقیت او دوباره مجبور شد شاهکار خود را تکمیل کند.
با این حال، وقتی گلیتز با رولکس اویستر شنا کرد، نتوانست برای بار دوم از کانال انگلیسی عبور کند.
با این حال، از آنجایی که او توانست در برابر آب سرد شجاعت کند، منتقدان او سکوت کردند و اولین رکورد او رسماً به رسمیت شناخته شد.
در نتیجه انعطاف پذیری ساعت نیز ثابت شد و رولکس به طور فعال آن را با مرسدس گلیتز تبلیغ کرد.
این یک اعتبار برای رولکس است که این شرکت به شدت به مرسدس گلیتز به عنوان چهره تبلیغاتی خود در آن سالهای اولیه متکی بود.
از نظر تاریخی، متأسفانه این یک استثنا باقی می ماند. در دهه 1930، ساعت های مچی به آرامی در بین مردان مقبولیت یافتند.
این ساعتها بهعنوان ساعتهای کاربردی تبلیغ میشدند، که تأثیر آنها در بازاریابی آنها عمدتاً برای مردان بود.
صنعت ساعت متوجه این تغییر شد و از آن نقطه به بعد به طور فزاینده ای بر بازار مردانه تمرکز کرد. در نتیجه، ساعتهای زنانه اغلب به یک یا دو سری در کل کاتالوگ محصولات تنزل پیدا میکردند.
اینها معمولاً ساعتهای لباسی بودند که اغلب «فقط» به حرکت کوارتز مجهز بودند.
با این حال، برندهای خاصی از این جماعت متمایز شدند و تا به امروز با حرکات مکانیکی و پیچیدگی های بلندپروازانه تلاش می کنند تا خواسته های ساعت های زنانه را برآورده کنند.
مشکل در درجه اول در این واقعیت نهفته است که یک مورد کوچکتر به این معنی است که فضای کمتری برای حرکت وجود دارد.